تروما یکی از جدیترین چالشهای روانشناختی است که میتواند در زندگی هر انسانی رخ دهد. برخلاف تصور عمومی، تروما فقط برای کسانی که تجربههای بسیار وحشتناک مثل جنگ یا بلایای طبیعی داشتهاند اتفاق نمیافتد؛ بلکه حتی یک حادثه ناگهانی در زندگی روزمره یا یک تجربه تلخ دوران کودکی میتواند به شکلگیری آن منجر شود.
تحقیقات روانشناسی نشان دادهاند که اثرات تروما در مغز، بدن و روابط اجتماعی فرد باقی میمانند. اگر به موقع درمان نشود، میتواند باعث اختلالات مزمن روانی مثل اضطراب شدید، افسردگی یا حتی اختلال شخصیت شود. بنابراین پرداختن به این موضوع نهتنها برای دانشجویان و متخصصان روانشناسی ضروری است، بلکه برای همه مردم اهمیت دارد.
تروما چیست؟ تعریف علمی و روانشناختی
کلمهی تروما (Trauma) ریشهی یونانی دارد و به معنای زخم است. در پزشکی برای زخمهای جسمی استفاده میشود، اما در روانشناسی منظور از تروما زخم روحی و روانی است.
از دیدگاه علمی، تروما حالتی است که در آن فرد پس از مواجهه با یک رویداد یا مجموعهای از رویدادهای شدیداً استرسزا، دچار اختلال در پردازش اطلاعات و احساس امنیت میشود.
نقش مغز در تروما
هنگام وقوع یک حادثهی شدید، بخش آمیگدال در مغز (که مسئول پردازش احساس ترس است) بیشفعال میشود. این باعث ترشح هورمونهای استرس مثل آدرنالین و کورتیزول میشود. در حالت عادی بعد از پایان خطر، سطح هورمونها پایین میآید. اما در افراد دچار تروما، سیستم عصبی در حالت هشدار باقی میماند. به همین دلیل است که حتی با گذشت سالها، افراد دچار تروما با شنیدن یک صدا یا دیدن یک تصویر مشابه، همان احساس وحشت را تجربه میکنند. مشاوره روانشناسی به افراد کمک می کند تا با آگاهی و رویارویی با این آسیب به درمان آن پرداخته و از این چرخه ی آسیب زا خارج شوند.
دلایل ایجاد تروما
۱. تجربیات کودکی و نقش آن در شکلگیری تروما
دوران کودکی زمان حساسی برای شکلگیری شخصیت و مغز است. وقتی کودک در محیطی پر از خشونت، ترس یا بیثباتی رشد کند، مغز او به شکل متفاوتی تکامل پیدا میکند. این تغییرات میتوانند زمینهساز مشکلات روانی در بزرگسالی شوند.
مثال: کودکی که در خانوادهای پرخشونت زندگی میکند، ممکن است در بزرگسالی دچار بیاعتمادی شدید به دیگران و ناتوانی در برقراری روابط عاطفی سالم شود.
۲. حوادث ناگهانی و پیشبینیناپذیر
وقتی رویدادی بهطور غیرمنتظره رخ دهد، فرد فرصت آمادهسازی روانی ندارد. این حالت باعث میشود اثر آن عمیقتر باشد.
نمونهها:
زلزلهای که خانه و امنیت فرد را ویران میکند
تصادفی که به جراحت یا مرگ یکی از اعضای خانواده منجر میشود
حمله یا سرقتی که احساس امنیت فرد را از بین میبرد
مرگ ناگهانی یک عزیز
خیانت همسر
یکی از شایعترین ترومای سالهای اخیر خیانت همسر می باشد که در خلال این اتفاق ضربه های روحی شدیدی به طرف مقابل و فرزندان وارد می شود در این وبسایت مقاله خیانت همسر با به اشتراک گذاشتن راهکارهای مناسب در صورت برخورد با این مشکل به شما کمک خواهد کرد که آسانتر و آگاهانه تر این مسیر را طی کنید.
۳. آزارهای جسمی، عاطفی یا جنسی
این نوع تروماها بهویژه در کودکی یا نوجوانی بسیار آسیبزا هستند، چون علاوه بر ایجاد ترس، با احساس شرم و گناه نیز همراه میشوند. بسیاری از افرادی که در کودکی آزار دیدهاند، سالها بعد دچار مشکلاتی مثل افسردگی، اضطراب و مشکلات زناشویی میشوند.
۴. فشارهای اجتماعی و اقتصادی
زندگی در شرایط فقر شدید، تبعیض نژادی یا جنسیتی، یا کار در محیطهای پرتنش میتواند فرد را به سمت تروما سوق دهد. این نوع فشارها معمولاً مزمن هستند و به شکل تدریجی باعث فرسودگی روانی میشوند.
۵. تکرار تجربههای دردناک
وقتی فرد بارها و بارها در معرض یک موقعیت آسیبزا قرار بگیرد، ذهن او فرصت بازیابی پیدا نمیکند. نتیجهی این وضعیت معمولاً تروما پیچیده است که درمان آن دشوارتر از تروما تکرویدادی است.
انواع تروما
تروما تجربهای روانی و جسمی است که میتواند هر فردی را در هر سن تحت تأثیر قرار دهد. در این مقاله با دلایل ایجاد تروما، پیامدهای درماننشده، اثرات آن بر کودکان و بزرگسالان و نقش خانواده و محیط در بهبود آشنا میشوید. همچنین راهکارهای علمی و عملی برای رهایی از تروما و رشد پس از تجربه آسیب روانی ارائه شده است.
تروما تکرویدادی (Single-incident Trauma)
مثلاً تصادف یا مرگ ناگهانی یک عزیز. ذهن فقط با یک واقعه خاص درگیر است و درمان معمولاً با سرعت بیشتری انجام میشود.
تروما پیچیده (Complex Trauma)
در این نوع، فرد بارها در طول زمان در معرض آسیب قرار میگیرد. کودکی که مداوماً شاهد دعوای والدین یا مورد خشونت قرار میگیرد، ممکن است در بزرگسالی دچار افسردگی مزمن یا مشکلات اعتماد به نفس شود.
تروما رشدی (Developmental Trauma)
این نوع تروما در دوران کودکی رخ میدهد و به دلیل همزمانی با رشد مغز و شخصیت، اثرات عمیقتری دارد. بسیاری از مشکلات شخصیتی در بزرگسالی ریشه در تروماهای رشدی دارند.
پیامدها و عواقب درماننشده تروما
مشکلات روانی
PTSD : بازگشت مداوم خاطره آسیبزا در قالب کابوس یا فلشبک
افسردگی: احساس مداوم غم، بیارزشی و از دست دادن انگیزه
اختلالات اضطرابی: نگرانی افراطی و دائم درباره آینده
مشکلات جسمی
بیخوابی و کابوسهای مکرر
سردردهای شدید یا میگرن
مشکلات گوارشی (مثل سندرم روده تحریکپذیر)
ضعف سیستم ایمنی که باعث بیماریهای مکرر میشود
مشکلات رفتاری و اجتماعی
پرخاشگری و خشونت علیه دیگران
گرایش به مصرف الکل یا مواد برای فرار از خاطرات
مشکلات شغلی و ناتوانی در حفظ روابط سالم
تروما در سنین مختلف
کودکان
نشانههای تروما در کودکان میتواند شامل شبادراری، سکوت غیرعادی، وابستگی شدید به والدین یا برعکس، بیتفاوتی به اطرافیان باشد. اگر این علائم نادیده گرفته شوند، به مشکلات عمیقتری در بزرگسالی منجر میشوند.
نوجوانان
نوجوانان درگیر تروما معمولاً رفتارهای پرخطر مثل مصرف مواد، روابط جنسی ناسالم یا پرخاشگری دارند. این رفتارها نوعی تلاش برای فرار از احساسات دردناک است.
بزرگسالان
بزرگسالانی که تروما را تجربه کردهاند ممکن است در روابط عاطفی مشکل داشته باشند. بیاعتمادی، اضطراب، وابستگی افراطی یا برعکس، اجتناب از صمیمیت از جمله پیامدهای رایج هستند.
سالمندان
در دوران پیری، خاطرات گذشته بار دیگر زنده میشوند. سالمندانی که در جوانی یا کودکی تروما را تجربه کردهاند، ممکن است دوباره دچار اضطراب یا افسردگی شوند.
نقش مغز و هورمونها در تروما
تروما فقط یک تجربه روانی نیست؛ بلکه اثرات بیولوژیکی عمیقی بر مغز و بدن دارد. پژوهشهای علوم اعصاب نشان دادهاند که در افراد دچار تروما، چند بخش از مغز به شکل متفاوتی عمل میکنند:
آمیگدال (Amygdala)
این بخش مسئول پردازش احساس ترس و هشدار است. در افراد تروما دیده، آمیگدال بیشفعال میشود. نتیجه این است که حتی محرکهای بیخطر (مثل صدای ترمز ماشین یا بوی خاصی) میتوانند باعث واکنش شدید ترس شوند.
هیپوکامپ (Hippocampus)
هیپوکامپ مسئول پردازش حافظه است. تحقیقات نشان دادهاند که در افرادی با PTSD، هیپوکامپ کوچکتر میشود. این موضوع باعث میشود خاطرات آسیبزا به شکل تکهتکه و غیرمنسجم در ذهن باقی بمانند و فرد نتواند آنها را بهدرستی در گذشته قرار دهد.
قشر پیشپیشانی (Prefrontal Cortex)
این بخش مسئول تصمیمگیری منطقی است. در افراد دچار تروما، عملکرد آن ضعیفتر میشود، بنابراین فرد بیشتر تحت تأثیر احساسات شدید و واکنشهای غریزی قرار میگیرد.
هورمونهای استرس
کورتیزول: در حالت عادی بعد از استرس سطحش پایین میآید، اما در افراد تروما دیده معمولاً یا خیلی بالا میماند یا خیلی پایین میرود
آدرنالین: باعث افزایش ضربان قلب و آمادهسازی بدن برای «جنگ یا گریز» میشود. در افراد با تروما، این سیستم بیشفعال است
این تغییرات نشان میدهد که تروما فقط یک تجربه ذهنی نیست، بلکه ساختار و عملکرد مغز را تغییر میدهد.
روشهای درمان و مواجهه با تروما
تروما تجربهای پیچیده است که میتواند هر فردی را در هر سن و شرایطی درگیر کند. اگر درمان نشود، اثرات آن تا سالها باقی میماند و بر روان، جسم و روابط اجتماعی تأثیر میگذارد. خوشبختانه امروز روشهای علمی متعددی برای درمان وجود دارد. اقدام به درمان، حمایت اجتماعی و خودیاری میتواند به افراد کمک کند تا دوباره احساس امنیت و آرامش را به دست آورند.
درمان روانشناسی
CBT : پژوهشها نشان دادهاند که ۶۰ تا ۸۰ درصد افراد با PTSD پس از درمان شناختی-رفتاری، کاهش چشمگیری در علائم دارند.
EMDR : تحقیقات فرانسین شاپیرو مبدع EMDR و پژوهشهای بعدی نشان دادهاند که این روش میتواند به سرعت شدت خاطرات آسیبزا را کاهش دهد.
ذهنآگاهی (Mindfulness): مطالعات اخیر نشان دادهاند که تمرینهای ذهنآگاهی باعث کاهش فعالیت آمیگدال و افزایش فعالیت قشر پیشپیشانی میشود، یعنی فرد کمتر تحت تأثیر واکنشهای غریزی قرار میگیرد.
یک مطالعه مشهور در دانشگاه هاروارد نشان داد که سطح کورتیزول در کودکان تروما دیده با کودکان عادی تفاوت قابل توجهی دارد. این تفاوت باعث میشود آنها بیشتر در معرض بیماریهای جسمی مثل دیابت یا مشکلات قلبی قرار بگیرند.
دارودرمانی
در موارد شدید، دارو میتواند به کاهش علائم کمک کند، اما جایگزین درمان روانشناختی نیست.
حمایت اجتماعی
وجود خانواده و دوستان دلسوز یکی از مهمترین عوامل بهبود است. حمایت اجتماعی حس امنیت از دست رفته را بازسازی میکند.
تکنیکهای خودیاری
ورزش، تغذیه سالم، خواب کافی، نوشتن خاطرات و هنر درمانی میتوانند به کاهش علائم کمک کنند. مشاوره روانشناسی فردی با حمایت افراد و کمک به شناخت مسائل روانشناختی، افراد را به سوی زندگی آسانتر، جهان بینی گسترده تر و شناخت شخصیت حقیقی رهنمون می سازد.
چرا درمان تروما حیاتی است؟
نادیده گرفتن تروما باعث نمیشود که اثرات آن ناپدید شوند. برعکس، تروما میتواند درون بدن ذخیره شود یعنی حتی اگر فرد رویداد را به یاد نیاورد، بدن او هنوز به آن واکنش نشان میدهد. بسیاری از دردهای جسمی مزمن یا بیماریهای روانتنی در حقیقت ریشه در تروما دارند. تحقیقات بروس پری (Bruce Perry) در حوزه روانشناسی رشد نشان دادهاند کودکانی که مداوماً در معرض خشونت یا بیتوجهی قرار میگیرند، مدارهای عصبی متفاوتی نسبت به کودکان عادی پیدا میکنند. این کودکان در بزرگسالی بیشتر در معرض اختلالات روانی، سوءمصرف مواد و مشکلات ارتباطی هستند. مقاله روانشناسی کودک و نوجوان راه های مناسبی برای هدایت و حمایت فرزندان ارائه می دهد با مطالعه این مقاله به آگاهی بیشتری دست پیدا خواهید کرد.
نقش محیط و اطرافیان در درمان تروما
۱. ایجاد حس امنیت
اختلافات بین پدر و مادر با فرزندان بخش مهمی از شرایطی است که کودکان در آن شرایط دچار تروما و آسیب های روحی فراوان می شوند. افراد ترومازده معمولاً احساس امنیت درونیشان از بین رفته است. محیط خانواده میتواند با رفتارهای حمایتگرانه و بدون قضاوت، این حس امنیت را بازگرداند.
مثال: کودکی که بعد از یک تصادف از سوار شدن به ماشین میترسد، اگر ببیند والدینش صبورانه و بدون اجبار با او همراهی میکنند، به تدریج احساس آرامش بیشتری پیدا میکند.
۲. گوش دادن فعال و بدون قضاوت
یکی از نیازهای اصلی افراد آسیبدیده این است که کسی بدون قطع کردن یا سرزنش، حرفهایشان را گوش دهد. والدین و خواهر و برادر اگر بتوانند فقط شنونده باشند و قضاوت نکنند، فرد احساس میکند تنها نیست.
۳. تقویت تابآوری
خانواده میتواند با تشویق، یادآوری توانمندیهای فرد و حمایت در فعالیتهای روزمره، به افزایش تابآوری کمک کند. برای مثال، والدینی که فرزندشان را به ادامه تحصیل یا شرکت در فعالیتهای گروهی تشویق میکنند، به او کمک میکنند دوباره احساس قدرت کند.
۴. کاهش محرکهای بازتروما
گاهی اوقات اطرافیان ناخواسته با یادآوری یا شوخی درباره حادثه، باعث بازگشت تروما میشوند. نقش خانواده این است که محیطی آرام و بدون محرکهای دردناک ایجاد کنند.
۵. مشارکت در روند درمان
بسیاری از درمانگران توصیه میکنند خانواده بخشی از جلسات درمان باشند. والدین یا خواهر و برادر وقتی یاد میگیرند چگونه با فرد آسیبدیده رفتار کنند، روند درمان سریعتر و پایدارتر پیش میرود.
۶. الگو بودن برای مدیریت هیجانها
اطرافیان اگر بتوانند هیجانهای خود را به شکل سالم مدیریت کنند (مثل کنترل خشم یا ابراز احساسات مثبت)، فرد دچار تروما نیز به تدریج این الگوها را میآموزد.
نقش خانواده در درمان تروما
نقش والدین در درمان تروما کودکان
نشان دادن محبت بیقید و شرط
توضیح ساده و صادقانه درباره اتفاق (به زبان قابل فهم برای کودک)
ایجاد روتین روزانه پایدار (خواب، غذا، بازی) برای بازگرداندن احساس ثبات
همکاری با روانشناس کودک در اجرای تمرینها
نقش خواهر و برادر در درمان تروما
همراهی در فعالیتهای ساده مثل بازی یا قدم زدن
گوش دادن به احساسات بدون مسخره کردن
ایجاد فضای سرگرمی و شادی برای کاهش تمرکز بر خاطرات تلخ
نقش همسر یا شریک عاطفی در درمان تروما بزرگسالان
صبوری در مواجهه با تغییرات رفتاری یا هیجانی (مثل بیخوابی یا اضطراب)
همراهی در جلسات درمانی در صورت نیاز
پرهیز از سرزنش یا گفتن جملاتی مثل باید فراموش کنی یا اینقدر حساس نباش
حمایت عاطفی با لمس، حضور و محبت کلامی
محیط و اطرافیان نزدیک میتوانند به عنوان یک منبع قدرت و آرامش عمل کنند یا برعکس، اگر رفتار درستی نداشته باشند، باعث طولانی شدن روند درمان شوند.
آیا زندگی بدون تروما وجود دارد؟
زندگی انسان همیشه با چالشها و تجربههای سخت همراه است. از دست دادن عزیزان، شکستهای عاطفی، حوادث طبیعی یا بیماریها همگی بخشی از مسیر زندگی هستند. اما نکته مهم این است که همه این رویدادها الزاماً تبدیل به تروما نمیشوند.
تروما زمانی شکل میگیرد که یک تجربه چنان شدید، ناگهانی یا طاقتفرسا باشد که ذهن و بدن نتوانند به شکل طبیعی آن را پردازش کنند. بنابراین:
ممکن است فردی در یک حادثه دچار تروما شود
در حالی که فرد دیگری همان حادثه را تجربه کند اما با حمایت اطرافیان و مهارتهای روانی، به زندگی عادی برگردد
پس میتوان گفت زندگی بدون تجربههای دشوار ممکن نیست، اما زندگی بدون تروما ممکن است؛ به شرطی که فرد تابآوری بالا و محیطی حمایتگر داشته باشد.
آیا میتوان برای همیشه از فشار تروما رها شد؟
پاسخ به این سؤال نسبی است و بسته به شدت تجربه، نوع تروما، و درمانی که فرد دریافت میکند، متفاوت خواهد بود.
۱. رهایی کامل
برخی افراد پس از درمان مؤثرمانند CBT یا EMDR میتوانند تقریباً به طور کامل از علائم آزاردهنده رها شوند. در این حالت، خاطره حادثه باقی میماند اما بار هیجانی و دردناک آن از بین میرود. درست مثل زخمی که جای آن روی پوست باقی مانده اما دیگر درد ندارد.
۲. همزیستی سالم با خاطره
در بسیاری از موارد، اثرات تروما به طور کامل از بین نمیرود. اما فرد با کمک درمان و یادگیری مهارتهای روانشناختی، میتواند این خاطره را مدیریت کند.
کابوسها و فلشبکها کاهش مییابند
فرد روابط اجتماعی و عاطفی عادی برقرار میکند
در مواجهه با محرکها، ابزارهای موثری برای کنترل هیجان در اختیار دارد
۳. ماندگاری فشار در صورت عدم درمان
اگر تروما نادیده گرفته شود یا فرد هیچگاه درمان نشود، فشار روانی آن ممکن است تا پایان زندگی همراه فرد بماند. این حالت میتواند به مشکلاتی مثل افسردگی، اضطراب مزمن و حتی بیماریهای جسمی منجر شود.
مفهوم رشد پس از تروما (Post-Traumatic Growth)
نکته جالب این است که تحقیقات نشان دادهاند برخی افراد نه تنها از فشار تروما رها میشوند، بلکه پس از آن به رشد و بلوغ بیشتری میرسند. این پدیده رشد پس از تروما نامیده میشود. در این حالت:
فرد معنای عمیقتری در زندگی پیدا میکند
روابطش را ارزشمندتر میبیند
توانایی بیشتری برای کمک به دیگران و همدلی با آنها به دست میآورد
راهکارهای رهایی از چرخه تروما در خانوادههای ناسالم
۱. شناخت و آگاهی
اولین گام این است که فرد متوجه شود آنچه تجربه میکند یک الگوی سالم و طبیعی نیست. خانوادههای ناسالم اغلب رفتارهایی مثل تحقیر، کنترل بیشازحد، خشونت کلامی یا بیتوجهی به نیازهای عاطفی را تکرار میکنند. با مطالعه و آگاهی، فرد میفهمد که مشکل از او نیست و بخشی از رنج او ناشی از محیط است.
۲. ایجاد مرزهای سالم (Boundaries)
در خانوادههای ناسالم مرزها معمولاً نادیده گرفته میشوند. فرد باید یاد بگیرد که:
به درخواستهای غیرمنطقی «نه» بگوید
در بحثها یا موقعیتهای پرتنش شرکت نکند
زمان و انرژی خود را تا حد امکان محدود کند
مرزبندی به معنی قطع رابطه کامل نیست؛ بلکه ابزاری برای مراقبت از خود است
۳. جستوجوی منابع حمایتی بیرونی
وقتی خانواده منبع آسیب است، لازم است فرد منابع حمایتی جدید پیدا کند. این منابع میتوانند شامل دوستان قابل اعتماد، گروههای حمایتی حضوری یا آنلاین، یا مشاوران و رواندرمانگران باشند.
وجود شبکه حمایتی احساس تنهایی را کاهش میدهد و قدرت مقابله را بالا میبرد.
۴. کار روی خود و تمرین مهارتهای روانی
حتی اگر امکان ترک محیط ناسالم بلافاصله وجود نداشته باشد، فرد میتواند بر خود تمرکز کند:
انجام تمرینهای ذهنآگاهی برای آرامسازی ذهن
نوشتن احساسات و تجربهها در دفترچه شخصی
یادگیری تکنیکهای مدیریت هیجان مثل تنفس عمیق یا ورزش
شناسایی و تغییر خودگفتارهای منفی
این تمرینها به فرد کمک میکند در برابر فشارهای محیطی مقاومتر شود
۵. برنامهریزی برای استقلال
در بعضی موارد، تنها راه خروج از چرخهی تروما جدا شدن تدریجی از محیط ناسالم است.
این کار ممکن است زمانبر باشد، اما با گامهای کوچک شدنی است:
کسب استقلال مالی و شغلی
یافتن محل زندگی امن (حتی موقت)
مشورت با متخصصان حقوقی یا اجتماعی در شرایط خشونت شدید
۶. رواندرمانی تخصصی
نادیده گرفتن تروما یا تلاش برای خوددرمانی میتواند علائم را شدیدتر کند. مراجعه به روانشناس یا روانپزشک کمک میکند فرد با استفاده از روشهای علمی به آرامی تجربههای آسیبزا را پردازش کند و به زندگی عادی بازگردد.
کمک گرفتن از روانشناس یا رواندرمانگر میتواند نقطه عطف بزرگی باشد. درمانگر به فرد کمک میکند:
الگوهای تکراری روابط آسیبزا را بشناسد
احساس گناه یا بیارزشی درونیشده را اصلاح کند
راهکارهای عملی برای تغییر بیاموزد
روشهای مفید شامل CBT، درمان طرحوارهای و EMDR هستند
۷. پذیرش محدودیتها
باید پذیرفت که برخی خانوادهها هرگز تغییر نمیکنند. تلاش برای اصلاح کامل آنها تنها به فرسودگی فرد منجر میشود.
در چنین شرایطی، بهترین کار تمرکز بر مراقبت از خود و ساختن مسیر زندگی مستقل است.
نتیجه گیری
گیر افتادن در چرخه تروما با خانواده ناسالم سخت و فرساینده است، اما راه خروج وجود دارد.
با آگاهی، مرزبندی، یافتن منابع حمایتی، کار روی خود، برنامهریزی برای استقلال و استفاده از رواندرمانی تخصصی میتوان به تدریج این چرخه را شکست و زندگی سالمتری ساخت.
تروما یک تجربه جهانی است و میتواند برای هر انسانی، در هر سنی اتفاق بیفتد. دلایل آن میتوانند متفاوت باشند: از حوادث ناگهانی گرفته تا آزارهای کودکی یا فشارهای اجتماعی. پیامدهای درماننشده آن هم بر روان، هم بر جسم و هم بر روابط اجتماعی سنگینی میکند.
اما خبر خوب این است که امروز علم روانشناسی ابزارهای موثری برای درمان ارائه کرده است. روشهایی مثل CBT، EMDR و ذهنآگاهی، همراه با حمایت اجتماعی و تغییر سبک زندگی، میتوانند به فرد کمک کنند دوباره احساس امنیت و آرامش را به دست آورد.
شناخت تروما، پذیرش آن و اقدام برای درمان، نهتنها کیفیت زندگی فرد را بهبود میبخشد، بلکه جامعهای سالمتر و مقاومتر ایجاد میکند.
زندگی بدون تجربههای سخت و دشوار ممکن نیست، اما همه سختیها الزاماً منجر به تروما نمیشوند. امکان رهایی کامل از فشار تروما وجود دارد، بهویژه با درمانهای علمی و حمایت اطرافیان. حتی اگر آثار تروما بهطور کامل از بین نروند، میتوان یاد گرفت با آنها به شکل سالم زندگی کرد و در نهایت، برخی افراد از دل تروما به رشدی عمیقتر و دیدگاهی ارزشمندتر نسبت به زندگی میرسند.





